استاد
گفتگو با هر که کردم صبر من لبریز شد
خانه ات آباد دل این خانه را ویران نکن
من که عمری از طلب جیره خوره خوانت شدم
وهّم این رسم و رسوم را از سرم بیرون نکن
آن کبوتر جَلد خسته در پی بومت بُدم
بی قرار و بی مهابا جان دل اینگونه حیرانم نکن
طعمه صیاد دیدم درد زخمش را کشیدم
لکن از شوق وصال اینگونه رسوایم نکن
دیگران گفتند و گویند از پلشتی های تو
من نکردم لحظه ای تردید ایجابم نکن
با خودم گویم خدایا این سراب است یا حقیقت
چشم دل خواهم من اینک بی سبب خوارم نکن
من که در عهد و وفا پیشرو جانم بُدم
بگسل این زنجیر تزویز بیش از این بارم نکن
لحظه ای مردن به از این دیده با منت است
ضلت و خواری کشیدم انقدر کشدارش نکن
ذات حق گر در وجود حق طلب شد منجلی
کفر ایمان هست استاد، اینگونه کتمانش نکن
شاعر: ابراهیم عباسی
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.