تعریف طلاق
در فرهنگ معین طلاق به معنای جدا شدن زن از مرد و رها شدن زن از قید نکاح طبق شرایط مقرر در دین است (معین،1371). طلاق در اصطلاح فقهی به معنای زائل نمودن قید و پیوند نکاح با صیغهی مخصوص و در اصطلاح علم حقوق نیز نوعی رفع قید نکاح است.
طلاق را اغلب راه حل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر، فروریختن ساختار زندگی خانواده، قطع پیوند زناشویی و اختلال ارتباط والدین با فرزندان تعریف کردهاند (جعفری لنگرودی، 1377).
طلاق به عنوان آفت ازدواج تلقی میشود. طلاق به طور قانونی تصویب شده تا به ازدواجی که قانوناً صورت گرفته ولی دارای صلاحیت نیست پایان دهد. فرهنگ عمید طلاق را در لغت، جدا شدن زن از مرد، رها شدن از قید نکاح و رهایی از زناشویی می داند. در عرف عام، معنای جدایی از آن در ذهن متبادر میشود ( ساروخانی، 1376).
ساروخانی در کتاب خود با عنوان طلاق، این پدیده اجتماعی را اینگونه تعریف میکند:
«طلاق شیوه ای نهادی شده در راه پایان دادن به پیوند زناشویی است. راههای دیگری نیز غیر از این وجود دارد نظیر ترک یکی از زوجین توسط دیگری یا جدایی توافق شده توسط زوجین. اما تفاوت طلاق با دو شیوهی دیگر در این است که رسمیت دارد، توسط مقامات دولتی مورد کنترل قرار میگیرد، امکان ازدواج مجدد را فراهم میسازد و پیش بینی های لازم نظیر حفاظت از فرزندان در آن، صورت پذیر است» ( ساروخانی، 1376؛ به نقل از دورفرد،1391).
عامل از هم گسیختگي
طلاق عامل از هم گسیختگي ساختار بنیادی ترين بخش جامعه يعني خانواده است.
طلاق در لغت به معنای رها شدن از عقد نكاح و پديده ای است قراردادی که به زن و مرد امكان می دهد تا تحت شرايطي پیوند زناشويي خود را گسیخته و از يكديگر جدا شوند. انحلال يک ازدواج رسمي و در زماني است که طرفین آن هنوز در قید حیاتند و بعد از آن آزادند تا دوباره ازدواج کنند.
به بیان ديگر، طلاق شیوه نهادی شده اختیاری پايان يک ازدواج است. طلاق شیوه ای نهادی شده و تحت نظارت سازمان های اجتماعي، در راه پايان دادن به پیوند زناشويي است (ستوده، ۱۳82). رايج و قانوني عدم سازش زن و شوهر، فروريختن “راه حل” به بیان ديگر پديده ی جدایی، ساختمان خانواده، قطع پیوند زناشويي است که به همزيستي مسالمت آمیز زوجین پايان مي دهد.
طلاق در حقوق ايران عبارت است از انحلال نكاح دائم با تشريفات خاص از جانب مرد يا نماينده قانوني او (ملک زاده، ۱۳87). طلاق در زمره غم انگیزترين پديده های اجتماعي است و همانطور که بر جامعه آثار شوم بر جای مي گذارد، تعادل انسان ها را ناپايدار مي سازد.
طلاق باعث ازهم پاشیده شدن کانون گرم خانواده ميشود و همبستگي بین زن و مرد را مي گسلد (ستوده، ۱۳82).
تعریف طلاقعاطفی
طلاقعاطفی عبارت است از پدیده ی پنهان و ثبت نشده در زندگی اجتماعی بسیاری از زوجها که اگر چه زن و شوهر به طور رسمی از یکدیگر جدا نمی شوند، اما بدون هیچ احساس و عاطفه ای نسبت به هم و تنها به صورت هم خانه به زندگی خود ادامه می دهند (اشرفی، 1388).
به عبارتی دیگر طلاقعاطفی بیانگر رابطه زناشویی رو به زوال است. به عبارتی تنش فزآینده بین زوجین ( زن و شوهر) است که معمولاً به جدایی می انجامد.
در طلاقعاطفی، همسران زیر یک سقف زندگی می کنند در حالی که ارتباط کلامی بین آن ها کاملاً قطع شده و یا بدون میل و رضایت است ( محمدی، 1383).
طلاقعاطفی رابطه ای را توصیف می کند که در آن همسران، در محیط های اجتماعی خوب و صمیمی به نظر می رسند ولی در خلوت قادر به تحمل یکدیگر نیستند ( تبریزی و دیگران، 1385).
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.