پیشگفتار
بررسي رفتارها و اعمال انسان و تفاوتهاي آنها و نقشي که در تعليم و تربيت و سعادت انسان دارند از مباحث مهمي است که کشف حقايق آن در مسائل مربوط به تعليم و تربيت نقش ارزندهاي دارند.
زندگي کليه موجودات زنده از جمله انسان با اعمال او در آميخته است. و حتي در ظاهر اعمال او نشان دهنده وجود حيات اوست. و اصولاً مطالعه انسان از هر بعدي (زيستي، اجتماعي، رواني و…) بدون در نظر گرفتن اعمال او نميتواند يک مطالعه کامل و جامع باشد. و در واقع انسان و اعمالش از يکديگر تفکيک ناپذيرند.
مرتضي مطهري و جان ديويي[1] نيز به عنوان دو متفکر، هر يک بر اساس نوع نگرش خود به جهان و انسان، که ناشي از مکاتب اسلام و پراگماتيسم ميباشد، در اين مورد نظراتي دارند. ديويي معتقد است که عمل بر انديشه تقدم دارد، و انسان هر نوع شناختي را از راه عمل کسب ميکند. مطهري معتقد است که انديشه عمل را ميسازد و انسان پس از يافتن جهانبيني به دنبال ايدئولوژي ميرود و خود را ملزم ميکند به بايدها و نبايدهاي آن عمل نمايد. منظور وي از جهانبيني همان پيدا کردن شناخت است، يعني اول انسان بايد شناخت پيدا کند، و اين شناخت است که به او ميگويد چه اعمالي را انجام دهد و چه اعمالي را انجام ندهد (تقدم شناخت بر عمل). ولي ديويي بر اساس ديدگاه پراگماتيسمي خود چون انسان را تنها يک ارگانيسم طبيعي ميداند، معتقد است که مشاهدات و آزمايشها و تحقيقاتي که او در زندگي خود انجام ميدهد به او نسبت به خود و محيطش شناخت ميدهد. اگر اينچنين باشد لازم است که با صراحت بگوييم که آنچه انسان از راههايي غير از عمل، چون مطالعه کتب و شنيدن صحبتهاي ديگران و… کسب ميکند، هيچکدام شناخت نيستند. و يا حداقل شناخت واقعي نيستند. در صورتي که اينچنين افراطي نميتوان حکم صادر کرد، چرا که در اين صورت مجبوريم فلاسفهاي را که با تفکر و بدون انجام اعمال يدي، تا کنون نظريه پردازي کردهاند، همه را فاقد شناخت بدانيم.
مقايسه انديشههاي يک متفکر مسلمان و يک متفکر پراگماتيست، در زمينه عمل، ميتواند حقايق مهمي را براي ما به عنوان يک معلم، که با انسانهايي سر و کار داريم که موضوع ما انديشهها و رفتارها و تربيت آنهاست، در بر داشتهباشد.
[1] John Dewey
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.