مقدمه نویسنده
رشد دم افزون شهرها در تمامی کشورها بهویژه کشورهای درحالتوسعه بهعنوان رؤیای پیشرفت، سبب افزایش بسیار سریع جمعیت شهری در این کشورها گردیده، بیآنکه زیرساختهای موردنیاز بهمنظور جهش یکباره این جمعیت پیشبینی گردد. در طی سالهای گذشته روند برخورد با این سکونتگاهها بسیار متفاوت بوده، از نادیده گرفتن و تخلیه اجباری تا بهسازی و توانمندسازی این سکونتگاهها، اما همیشه رویکرد نسبت به این سکونتگاهها چه در سطح دولتها و چه در سطح جامعه، منفی بوده است؛ اما باید تمامی عناصر مؤثر در شهر بپذیرند که این سکونتگاهها چارهاندیشی ساکنین برای رفع نیازهای اساسی خود است، زیرا مسئولین شهری توانایی برخورد با مشکلات آنها را نداشتند، به همین دلیل فقرای شهری خود همت کرده و با دستخالی و با نگرشهای منفی که در مقابل خود میدیدند، مشکلات خود را پاسخ دادند.
زاغهها بخشهای نادیده گرفتهشده از شهر میباشند که در آنها شرایط مسکن و زندگی بهشدت ضعیف هستند. طیف زاغهها شامل، خانههایی با تراکم بالا، اتاقهای اجارهای کثیف مرکز شهر تا سکونتگاههای غصبی خودرو بدون حقوحقوق به رسمیت شناختهشده و قانونی، پراکنده رویی در حاشیههای شهر میشود. زاغهها دارای نامهای متفاوتی همچون favelas, kampungs, bidonvilles, tugurios میباشند، بااینحال وجه مشترک تمامی آنها شرایط فلاکتبار زندگی است.
سکونتگاههای غیررسمی بازتابی از عدم برنامهریزی صحیح در سطح شهرها هستند. حال آنکه رکن اصلی برنامهریزی شهری بهعنوان زیر مجموعهای از برنامهریزی عمومی، عدالت در تعیین اهداف، راهبردها و سیاستهای شهری است که بتواند همه ساکنان شهر را متناسب با شرایط و وضعیت سکونت در شهرها مورد حمایت قرار دهد. این در حالی است که برنامهریزیها در شهر جهت تأمین نیازهای تمامی ساکنین شهر نبوده و بهگونهای میتوان عنوان کرد که در برنامهریزیها، فقرای شهری نادیده گرفته شدهاند. بر این اساس بررسی سکونتگاههای غیررسمی در ابتدا نیاز به برنامهریزی همهجانبه را طلب میکند، که در این ره شاخصها به عنوان شالوده اصلی یک برنامه جامع و ابزاری ضروری برای بیان ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی و کالبدی سکونتگاهها از جایگاه ویژهای در امر برنامهریزی برخوردار هستند.
مشکلات در اندازهگیری محلات فقیرنشین با عدم وجود یک تعریف موردتوافق شروع میشود. درنتیجه تعیین محلههای فقیرنشین در داخل جریان اصلی ابزار نظارتی، مانند سرشماریهای ملی، مطالعات شهری در سطوح ملی و محلی صورت نپذیرفته است، برخی مطالعات به تهیه نشانهها و یا بیان متغیرها، مانند «نسبت مسکن غیرمجاز» یا «نسبت مالکان متصرف» میپردازند.
تلاش برای ارائه یک تعریف کمی از زاغهها بهتازگی آغازشده است، نهتنها به دلیل تفاوت در دیدگاهها نسبت به آنچه عوامل کلیدی در زاغهها گفته میشود بلکه به دلیل ویژگیهای متعددی از مفاهیم:
- پیچیدگی زاغهها بیش از آن است که بر اساس یک پارامتر واحد و تنها تعریف شوند.
- زاغهها یک مفهوم نسبی هستند و آنچه بهعنوان یک زاغه در یکی از شهرها در نظر گرفته میشود در شهر دیگر مناسب در نظر گرفته خواهد شد.
- تغییرات محلی در میان زاغهها بهمنظور تعریف ضوابط و معیارها بسیار وسیع هستند.
- تغییرات زاغهها بسیار سریعتر از ارائه هرگونه معیار معتبر برای یک دوره طولانیمدت صورت میگیرد.
- ماهیت فضایی زاغهها به معنی اندازه نواحی خاصی از زاغه است که در حال تغییر در حوزه قضایی یا دانهبندیهای فضایی است.
در وضعیت کنونی مهمترین مبحث در بررسی سکونتگاههای غیررسمی در ایران نبود شاخصهای تعریفکننده این نوع سکونتگاه میباشد. بهگونهای که تشخیص سکونتگاههای غیررسمی به روندی سلیقهای و بدون پیروی از اصولی خاص بدل گشته است. که این مسأله خود سبب بروز نگرشهای نادرست و برداشتهای غلط در ارتباط با تشخیص سکونتگاههای غیررسمی گردیده است. از این رو این نوشتار در پی آن است که با شناسایی تأثیر عوامل مختلف بر سکونتگاههای غیررسمی ایران و بررسی اطلاعات و اسناد موجود در ارتباط با آنها برای اولین بار گامی در جهت شناسایی و تعریف این سکونتگاها در ایران بردارد.
در اینجا وظیفه خود میدانم از استاد ارجمند دکتر کیومرث ایراندوست کمال تشکر را داشته باشم که افتخار حضور در کلاسهای درس ایشان و استفاده از دانش و تجربه علمی و تحقیقاتی ایشان در زمینه سکونتگاههای غیررسمی سبب توجه اینجانب به مسأله سکونتگاههای غیررسمی بود و امید است گامی در جهت خشنودی و رضایت ایشان و سایر اساتید گرانقدر خود برداشته باشم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.